حجتالاسلام محمد ذبیحی در مراسم بزرگداشت دکتر احمد احمدی:
احمدی بار کسی نبود، اما یار همگان بود
حجتالاسلاموالمسلمین محمد ذبیحی، سرپرست سازمان «سمت»، در مراسم بزرگداشت مرحوم دکتر احمد احمدی که ۲۷ آذر، با مشارکت سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، بیان کرد: «فلاسفه ما، چه آنها که از نگاه طبیعی به نفس نگاه کردهاند و چه آنها که از منظر الهیات نفس را بررسی کردهاند، همه روی این مسئله اتفاق نظر دارند که نفس، عزیزترین و بالاترین موجود دایره امکان است. در مورد مرحوم احمدی باید به یکی از جملات امام علی (ع) اشاره کنم که بسیار فوقالعاده است. ایشان میفرمایند: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی أَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنْتَزعُهَا مِنْ کَرَائِمِی وَ أَوَّلَ وَدیعَهٍ تَرْتَجِعُهَا مِنْ وَدَائِعِ نِعَمِکَ ...». این جمله که اشاره شد در مورد نفسی است که همه کاره انسان است. نفس که آفریده شد، همه کاره شد و بدن در خدمت نفس درآمد، چون نفس برکات و قوایی دارد. نفس حقطلب، حقیقتجو و ظلمستیز است و همه کمالات را بالقوه دارد و باید به فعلیت برسد».
وی در ادامه تصریح کرد: «حضرت(ع) در این عبارت میفرماید که خدایا اگر بناست این کرامتها را از من بگیری و من آدم حقگویی نباشم، در کنار ظالم بایستم، به ظلم کردن تشویق کنم، همراه منکر باشم و جواد نباشم، اصلاً ارزشی ندارم و اولین کریمهای که به من دادی نفس من است. انسانی که فاقد این کمالات است، پیکره انسان است نه یک انسان و مرحوم احمدی همه این کرامتها را در حدی در خود زنده کرده بود. فرصت نیست که به کرامات و کمالات ایشان اشاره کنم، اما یک روز در آن دوران تیره که عوامفریبی میشد، ایشان در شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت نمیکرد. بالاترین مقام نظام از ایشان دلیل غیبت در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی را پرسید و این جملهای بود که به من گفت که عرض کردم در کنار کسی که فرهنگسوزی میکند، نمیتوان نشست و فرهنگسازی کرد».
سرپرست سازمان «سمت» بیان کرد: «جاه و مقام اصلاً برای او مهم نبود و آنچه مهم بود، کرامتهای نفس بود و اینچنین هم زندگی میکرد. تا آخر عمر با یک تاکسی رفتوآمد میکرد و چقدر آن حرف صداوسیما نامهربانانه بود که میگفت به دکتر احمدی دسترسی نداشتیم. این حرف آنها دروغ بود. در خانه مرحوم احمدی به روی همه باز بود و همهجا یار مظلومان بود».
ذبیحی مجدد با اشاره به زندگی امام علی(ع) افزود: «علی (ع) یاران فراوانی داشت. در جنگ صفین آن هنگامی که زیدبنسوهان شهید شد، امام (ع) بالای سر وی رفت و با تمام وجود این را احساس میکنم که گویا خطاب وی به مرحوم احمدی است که گفتند تو بار کم و یار فراوانی بودی. مرحوم احمدی بار کسی نبود، اما یار همگان بود. هیچ چیزی را در این نظام جز عظمت اسلام و ایران نمیخواست و امیدواریم بتوانیم اندکی از آن بزرگواری نفس او را در خودمان زنده کنیم».
سرپرست سازمان «سمت» در انتهای سخنان خود گفت: «در اولین مصاحبهای که بعد از فوت ایشان انجام دادم، با گریه گفتم کاش به تهران نیامده بودم و احمدی را از نزدیک نمیدیدم. آیتالله مصطفی محققداماد به درستی فرمود که ایشان روحانیای متفاوت از همه ما بود و من هم میگویم که ای مردم! مرحوم احمدی الگویی از روحانیت بود».
حجتالاسلام مرقاتی: دکتر احمدی خود را با زیور ایمان، دانش، معرفت و فرزانگی آراست
حجتالاسلام والمسلمین سیدطه مرقاتی در این مراسم با اشاره به نحوه برگزاری این بزرگداشت، گفت: «با این آیه بحث خود را شروع میکنم که خداوند میفرماید «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»، به راستی که دکتر احمدی یکی از مصادیق این آیه است که با زیور ایمان، دانش، معرفت و فرزانگی، خود را آراست. این برنامه حاصل یک عشق و ارادت است که بودجه فراوانی برای آن تدارک دیده نشده و هنر برگزارکنندگان این بود که سراغ کسانی رفتند که از نزدیک خلوص دکتر احمدی را دیده بودند».
وی در ادامه به رونمایی کتاب «دکتر احمد احمدی و علومانسانی» اشاره کرد و افزود: «در این کتاب، در واقع درایت آمده است نه روایت و آنچه بیان شده به صورت مبالغه نبوده است. شاید در مواردی کلام و بیان قاصر از نمایاندن واقعیتها باشد. جمعی از ارادتمندان استاد دور یکدیگر جمع شدند، سیاستگذاری کردند و خانه اندیشمندان علوم انسانی نیز مخلصانه در این راه گام پیش نهاد. اصحاب «سمت» نیز به میدان آمدند و درسِ آموخته از استاد را با دقت و بدون استفاده از بیتالمال پس دادند، آستین همت بالا زدند و به مرادشان ادای دین کردند».
وی در پایان سخنان خود گفت: «در حد همت بلند اساتید، سفارش مقالات انجام شد و همه بزگواران دست به قلم بردند و مقاله را آماده کردند. بر این باور هستم که با نگارش این آثار، خدمات استاد احمدی مستند شد و در تاریخ ماند. این کار در مدت کوتاهی سامان یافت و اگر وقت بیشتری در اختیار بود، میشد که به صورت گستردهتر، استاد را معرفی کنیم».
سیدمحمدرضا بهشتی: بیش از همهچیز خلوص دکتر احمدی در دینداریاش در ذهنم باقی است
سیدمحمدرضا بهشتی، عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران، در این مراسم با اشاره به دوران آشنایی خود با مرحوم دکتر احمد احمدی گفت: «اولین آشنایی با مرحوم احمدی به ۴۵ سال قبل برمیگردد که بنده دانشآموز بودم و ایشان از قم به منزل پدری آمد. ایشان نسخه خطی کتابی را که بعدها با عنوان «تأملات دکارت» چاپ شد آورده بود و با ترجمهای که از آن کتاب داشت مقابله میکرد. ایشان سؤالاتی در مورد متن داشت و برای من که دانشآموز بودم این چهره، نحوه برخورد و تلاش ایشان برایم جالب بود؛ همچنین کاری که ایشان فکر میکرد مفید است و در عرصه اندیشه و در سطح کتابی مانند دکارت ارائه دهد، قابل توجه بود».
وی در ادامه بیان کرد: «آنچه بنده از ایشان در قالب چهرهای که در زندگی برایم گیرا و جالب بوده به خاطر سپردم، بیش از دانش و فضل، سلامتی و صداقت ایشان بوده است. چیزی که در این روزگار به تدریج حکم کیمیا را پیدا کرده است. او بیشائبه بود و برای اینکه جایگاه خود و دانشش را به رخ دیگران بکشد و بخواهد با دیگران از موضع یک عالِم دینی صاحب معلومات در حوزههای مختلف صحبت کند و از موضعی غیر از تواضع برخورد کند، هیچگونه تلاشی نداشت و این ویژگیها به یاد بنده مانده است».
بهشتی افزود: «شاید یکی از دلایلی که برای حضور در مراسم ایشان نیاز به فراخوان نباشد، همین است که افرادی که با ایشان ارتباط داشتهاند این صمیمیت و صداقت را از مرحوم احمدی به یاد دارند و همین مسئله جاذبه دارد که افراد را به اینجا و مراسم دیگری که برای ایشان برگزار میشود، میکشاند».
این عضو هیأت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران گفت: «مرحوم احمدی در دینداریاش خلوص داشت و بیش از همه این خلوص در ذهنم باقی است. آن طور زندگی میکرد که از یک انسان متدین توقع میرود که چنین زندگی کند. یک زندگی هدفدار و مسیری مشخص برای مدت طولانی، آن هم با سختکوشی و اهتمام. مرحوم احمدی روستازاده بود و برای اینکه اولین قدمها را برای علم بردارد با کمترین امکانات مجبور بود کنار بیابد، حتی زندگی ایشان طوری بود که برای تأمین معاش خانواده مجبور بود کارهایی را نیز انجام دهد و این مسئله تحصیل مرحوم احمدی را دشوار میکرد. حاصل این زحمات دکتر احمدی بود که سختکوشی فراوان و بلندهمتی در موارد متعدد برای همه به یاد ماندنی است. کسی که به کار اعتقاد داشت و با اهتمام دنبال کار بود. فداکاری میکرد، وقت میگذاشت و با دغدغه کار را دنبال میکرد».
وی در ادامه تصریح کرد: «او دنبال این بود که خدمت و کار مثبتی برای کشور انجام دهد و در این جهت ایشان را کمنظیر دیدم. نه فقط در این عرصهها که دقت ایشان نسبت به تکلیفش در همه جا مشهود بود، تا آنجا که درس دانشگاهی را به اندازه دو ساعت و پنج دقیقه درس میداد و در این اندازه به وقت و تعهد خود پایبند بود. در عرصه اجتماعی نیز در این چند سال اخیر از ایشان مراتب تعهدی را دیدم و بعد هم ایشان را فردی اهل صداقت و راستی و تلاش یافتم که برای اینکه اگر میتواند، کاری کند که نقش مثبت داشته باشد و این نقشآفرینی نیز در عرصه آرمانهای دینی و جامعه بود که وی آنها را دنبال میکرد».
میرجلالالدین کزازی: احمدی اندیشمندی فراخاندیش، آزادمنش، کلاننگر بود
میر جلالالدین کزازی، عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی و چهره ماندگار ادب فارسی، در مراسم بزرگداشت حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی به ایراد سخن در مورد ابعاد مختلف شخصیتی مرحوم احمدی پرداخت و گفت: «احمدی اندیشمندی بود فراخاندیش، آزادمنش، کلاننگر. از همین روی به ایرانِ بزرگ فرهنگی تاریخی میاندیشید. به دور از هرگونه تنگبینی، خشکاندیشی و یکسونگری، با این ایران، ایران شورانگیز و بیمانند آشنایی داشت. به پاس این آشنایی به ناچار آن را ارج مینهاد».
وی افزود: «آنچه در روانشاد دکتر احمدی در چشم من ارجمند و والا بود و از او مردی دیگرسان میساخت، آشنایی او با این ایران شمرده میشد. شاید به پاس این آشنایی بود که شاهنامه را گرامی میداشت و ارج مینهاد. شاهنامه، نامه فرهنگ و منش ایرانی است. آن ایرانِ برینِ بشکوه را در همگیاش، تنها در شاهنامه میتوان یافت. شاید دلبستگی او به شاهنامه بازمیگشت به آنکه لُر بود. لُران در دامان شاهنامه میزایند و در دامان شاهنامه میزیند. بیشترین و ژرفترین پیوند را با این نامه نامیِ را میدارند. او چونان لُر از سالیان خُردی با این دفتر دانایی و داد، پیوند و آَشنایی یافته بود».
این استاد مطرح ادبیات فارسی، تصریح کرد: «او شاهنامه را برترین شاهکارِ نه تنها ایران که جهان میدانست. هر کس شاهنامه را دوست بدارد بی هیچ گمان و گفتوگویی دوستدار ایران نیز هست. سختترین، ستودهترین، سِتوارترین سنجه ایرانی بودن، دوستداری شاهنامه است. دکتر احمدی ایرانی بود، ایرانیِ ناب. به یاد دارم چند دهه قبل در آن زمان که میخواستند برنامههای آموزشی دانشگاه را بَررَسند و بازنگرند، نشستهایی سامان داده میشد، من چونان نماینده استادان زبان و ادب پارسی از دانشگاه علامه طللاطبایی در این نشستها، نخستبار بود که روانشاد احمدی را دیدم و شناختم. آنجا کسانی شاهنامه را مینکوهیدند به خامی و ناکامی و میگفتند که شاهنامه، نامه شاهان است. در این روزگار جایی نمیتواند داشت. پیدا است دید و داوری من دیگرسان بود و گفتم تنها شاهکار ادبی ایران که شاهی در آن ارزش نیست شاهنامه است، در شاهنامه هم شاه نیک داریم و میشناسیم و هم شاه بد که نکوهیده شده است به سختی با گزندهترین زبان. در کدامین شاهکار ادب پارسی، چنین لختی میتوانید یافت «به نزدیک این شاه دیوانه رو»، این سخنی است که یکی از پهلوانان ایرانی، هنگامی که کیکاووس، رستم را میرنجاند میگوید».
کزازی افزود: «احمدی به یاری من برخاست و از شکوه شاهنامه سخن گفت، بیتی را بر زبان راند که زنگ و آهنگ آن هنوز در یاد و نهاد من است. شنیدن آن بیت از آن زبان ارجی دیگرسان داشت. میخواست بگوید که شاهنامه شاهکاری است شگرفت، نمونه را در آن از داروی بیهوشی که ایرانیان هزاران سال قبل با آن آشنایی داشتهاند سخن رفته است. بیتی از داستان بیژن و منیژه را بر زبان راند. این بیت در سخن از منیژه است، اگر دکتر احمدی نمیبود سرپرستی بنگاه نشر «سمت » را نمیداشت، یکی از رخدادهای بزرگ فرهنگی و ادبی در شاهنامهشناسی، بی هیچ گمان و گزافه روی نمیداد. از آن روز باز دکتر احمدی در چشم من انسانی دیگرسان شد».
چهره ماندگار ادب فارسی در ادامه گفت: «پیوندی در میانه پدید آمد و گهگاه به نزد او میرفتم، دمهای دلپذیر را در کنار او بودم. یکبار به من گفت که کتابی میخواهیم ساخت، در آموزش شاهنامه. پای فشرد و درایستاد که من آن را بنویسم و نوشتم. در آن زمان در کشوری دیگر بودم. باریک و از بن جان کتاب را میخواند، گهگاه اندرزهایی به من میگفت. این کتاب آموختاری بود و هنگامی که به چاپ رسید همچنان پای فشرد و درایستاد که سراسر شاهنامه به آن شیوه ویراسته شود. کاری بزرگ بود و دشوار. من براستی در آغاز نمیدانستم که در توان من هست، دست یازیدن به چنین کاری پشتشکن یا نیست. او میگفت آری هست. بیآغاز و بیم مدار. چنین کردم، سراسر شاهنامه از بیت آغازین تا بیت فرجامین هم دانشورانه ویراسته شد و هم از دیدگاههای گوناگون گذارده. سرپرستان سازمان «سمت» گفتهاند که این زنجیره از کتاب که در ۹ پوشینه چاپ شده است، کاموارترین بوده است در رویکرد خوانندگان. بهره روانشاد احمدی در این کار فرهنگی و ادبی بسیار بالاست. من بی هیچ پردهای میگویم که اگر او پای نمیفشرد و در نمیایستاد، من به چنین کاری بزرگ دست نمیآختم. روانش شاد».
علیاصغر فانی: دکتر احمدی به شدت ضابطهگرا بود
علیاصغر فانی، استاد دانشگاه تربیت مدرس و وزیر سابق آموزش و پرورش، در مراسم بزرگداشت حجتالاسلام والمسلمین احمد احمدی بیان کرد: «در سال ۱۳۶۵ زمان وزارت آقای دکتر اکرمی، شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای داشت که شورایی تحت عنوان شورای تغییر بنیادین نظام آموزشی کشور تشکیل شود. دکتر احمدی رئیس این شورا بود و بنده نیز عضو آن بودم. این شورا ۱۵۳ جلسه داشت که هر جلسه نیز حدود پنج ساعت به طول میانجامید. دکتر احمدی که رئیس شورا بود از همه ما نیز چند دقیقه زودتر میآمد و با علاقه و پیگیری بحثها را دبنال میکرد. من به همراه دکتر اکرمی، مقالهای در این کتاب نوشتهایم و برای اینکه این مقاله را بنویسم، آن بخشی که در این ۱۵۳ جلسه متعلق به من است را مطالعه کردهام، با اینکه خود بنده در آن جلسات حضور داشتم، اما مطالعه کردم و اصولی که دکتر احمدی در این جلسات رعایت میکرد را روی کاغذ آوردهام».
وی افزود: «یکی از این اصول، قاعدهمندی و ضابطهگرایی ایشان بود که به شدت ضابطهگرا بود. بر خلاف خیلی از هم لباسیهای ایشان که روی ضابطه و اصول حرکت نمیکنند، ایشان جزء افراد ضابطهگرا بود و از مقرراتی که وضع میشد عدول نمیکرد. ویژگی دوم، احترام به خرد جمعی بود، وی تابع نظر جمع بود و پیشنهادی را که مطرح میکرد، اگر افراد در جلسه حرف دیگری را میزدند، ایشان از نظر خود عدول میکرد. مورد سوم، احترام به حقوق اقلیتهای دینی بود که خیلی صریح از اقلیتهای دینی حمایت میکرد. چهارمین اصلی که وی رعایت میکرد، اولویت قائل بودن برای مسائل و مشکلات بود. روش مرحوم احمدی این بود که به اولویتها بپردازد. خلائی که امروز در مدیریت کشور نیز وجود دارد. ما همه مسائل را نمیتوانیم حل کنیم، مهم این است که با این منابع محدود به کدام اولویتها بپردازیم».
فانی بیان کرد: «ویژگی پنجم ایشان این بود که به عوامل مؤثر در هر پدیده وزن میداد. وقتی با یک پدیدهای مواجه میشوید، یک عواملی ذیل آن مطرح میشود و ایشان دنبال این بود که به اینها وزن بدهد. ششم جلوگیری وی از ورود بحث به امور حاشیهای است. در جلسات زیادی شرکت کردهایم و خیلی اوقات جلسات به حاشیه میرود، اما ایشات فرمان را در دست داشت و هر زمانی که جلسه به حاشیه میرفت، این جلسه را به ریل اصلی میآورد. مورد دیگر، داشتن ذهنیتی منطقی بود. ایشان ذهن مهندسی داشت. ذهنی که شاید حاصل فلسفهای بود که ایشان خوانده است. هشتمین مورد رعایت وجوه شرعی و در عین حال استفاده از دستاوردهای بشری است. ایشان در جلسات در عین حال که به وجوه شرعی عنایت داشت، میگفت نباید از دستاوردهای بشری محروم شویم و جمع کردن میان اینها نیز از ویژگیهای ایشان بود. آقای دکتر احمدی اجازه نمیداد که بدون دستور جلسه، بحث جدید مطرح شود و میگفت اول باید هر کسی پیشنهادش را به دبیرخانه بدهد و در دستور بیاید و از قبل نیز این پیشنهاد در اختیار اعضا قرار گیرد که یکی از ویژگیهای بارز ایشان محسوب میشد».
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: «مرحوم احمدی واقعبین بود تا ایدهآلگرا، به دفعات ایشان با توجه به شرایط و محدودیتها و مشکلات، تصمیم میگرفتند. حساسیت بالا نسبت به بیتالمال داشت. از دیگر ویژگیهای مرحوم احمدی میتوان به دفاع از محرومان اشاره کرد. در جایجای جلساتی که با ایشان داشتیم، همیشه میگفت که یک کاری کنید تا حقوق کارمندان و ... اضافه شود و یکبار که حقوق اساتید دانشگاه افزایش پیدا کرد، میگفت وقتی وارد دانشگاه میشود از نگهبان دم در خجالت میکشد که چرا حقوقش اضافه شده است، اما حقوق آن نگبهان خیر».
محسن جهانگیری: دکتر احمدی به انسان، به عنوان انسان نگاه میکرد
محسن جهانگیری، چهره ماندگار فلسفه به عنوان یکی از سخنرانان مراسم طی سخنان کوتاهی گفت: «درباره آشنایی خودم با مرحوم احمدی چیزهایی است که اگر بخواهم همه را بگویم فرصت نمیشود. یک روزی به دانشکده ادبیات گروه فلسفه که آنجا استادیار آن گروه بودم رفتم یکی از همکاران من که الان مرحوم شده است به من فرمودند، یک طلبهای از قم آمده و در مقطع کارشناسی ارشد گروه ما فلسفه غرب قبول شده است. اکثر آیات را حفظ است و من خیلی خوشحال شدم. گفتند هفتهای یک روز در اینجا کلاس دارد و به اینجا میآید و من نیز گفتم که یک روز میآیم. یک روز دوشنبه به گروه رفتم و دیدم که ایشان آمدند، با یکدیگر صحبت کردیم، دیدم بله، ایشان اکثر آیات قرآن را حفظ است و عرض کردم که آقای احمدی شما چرا یک روز میآیید؟ فرمودند یک روز بیشتر درس ندارم و رفتوآمد از قم به تهران نیز مشکل است. عرض کردم خانهای دارم که دو طبقه است، یک طبقه از آن خالی است و بیایید و آن روزهایی که در تهران هستید به قم نروید و همانجا بمانید. ایشان فرمودند یک روزی به عنوان مهمان میآیم. آمدند و از درس و بحث صحبت کردیم. دیدم که ایشان در نیمه شب کتاب میخواند. دقت کردم و دیدم، متن انگلیسی که یکی از استادان درس میدادند را با دقت میخواند و مشغول مطالعه و یادداشت است. بعد دیگر ایشان نیامدند و من خدمتشان نرسیدم. مگر روزهایی که میدانستم میآیند. میرفتم و صحبتی میکردیم. دیدم که ایشان علاوه بر اینکه دانشجوی خوبی است، مسلمان خوبی نیز محسوب میشود».
این چهره ماندگار فلسفه در ادامه با اشاره به این مصرع از شعر خاقانی که میگوید «دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی» افزود: «موضوع این است که یک روزی خدمت ایشان رفتم و گفتم آقای احمدی، سن بنده بالا رفته است و اگر یک نفر از خانواده ما در مورد برخی از امورات شرعی بعد از مرگم سوالی کرد، کمک کنید. ایشان هم قبول کرد و گفت اما از کجا معلوم شاید شما بمانید و من برم و اینطور هم شد. تقدیر این بوده که ایشان از این دنیا برود و همه دوستان را متأثر کند و من بمانم و امیدوارم که خداوند عاقبت همه را به خوبی بگرداند. آقای دکتر احمدی به انسان، به عنوان انسان نگاه میکرد و اینکه اعتقادات طرف چیست و ... را توجه نمیکرد. موردی پیش آمد و گفت برای من فرق ندارد که این آدم نماز بخواند یا نخواهد، اما من باید او را هدایت کنم نه اینکه او را برنجام».
محمدرضا حافظنیا: احمدی نماد حوزه و دانشگاه بود و مثل ایشان نداریم
در ادامه نیز نوبت به سخنرانی محمدرضا حافظنیا، استاد جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت مدرس رسید. وی در ابتدا گفت: «باید قدر آدمهایی که بنایی گذاشتند را بدانیم. این خانه اندیشمندان را آقای دکتر محمدباقر قالیباف تأسیس کرد. وی را به عنوان کسی که تونل و پل میسازد میشناسیم، اما او این بنا را ساخت. اندیشه و همت برای او بود و دنبال این بود که بنایی برای اندیشمندان علوم انسانی تأسیس کند».
وی در ادامه با اشاره به آشنایی خود با مرحوم احمدی اظهار داشت: «آشنایی من با مرحوم احمدی به سال ۶۴ برمیگردد که به تازگی سیاست را رها کرده و به دانشگاه آمده بودم. سال ۶۴ دانشجوی جغرافیا شدم و ایشان رئیس دانشکده بود و باید بگویم که اگر امثال مرحوم احمدی نبودند من و ماها نبودیم. اگر بنده امروز استاد نمونه دانشگاههای کشور و اگر استاد سرآمد هستم، محصول زحمات دوستان و لطف خدا بوده است. با دکتر احمدی در سال ۶۴ آشنا شدم و در ادامه معاون پژوهشی ایشان شدم و قریب به پنج سال با ایشان کار کردم. معاون پژوهشی ایشان در «سمت» و دانشکده علوم انسانی بودم و آنچه که در مورد این مدت میگویم، همه تجربه زیستهام هستند».
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «دکتر احمدی تنها روحانی است که حقیقتاً به دلم نشسته است. من برای او بدیلی نمیبینم و ارادت ویژهای به وی دارم. معتقدم که ایشان نماد حوزه و دانشگاه بود و مثل ایشان را نداریم. دکتر احمدی مرکز جاذبه علوم انسانی و اسلامی بود و این دو جامعه حوزوی و دانشگاهی را خوب میتوانست به یکدیگر مرتبط کند».
حافظنیا در ادامه بیان کرد: «نمیبینم کسی که بتواند این هنر ایشان را داشته باشد. نبود دکتر احمدی ضایعه بزرگی است. او تلاقیگاه فلسفه، عرفان، علم، اخلاق، ادبیات و الهیات بود. آدمی که این همه حوزهها را جمع کند آدم بزرگی است. آدمهای بزرگ معمولاً تنها هستند و شهرت اجتماعی آنها کم است. رسانهها سراغ اینها نمیروند و آدمهای بزرگ تنها میمیرند. کسانی که میتوان به عنوان همتای وی تلقی کرد، علامه طباطبایی و جعفری بودند. با ایشان در قم، خدمت خیلی از بزرگان مراجع و ...، رسیدم و میدیدم که حرمت زیادی برایش قائل بودند و میفهمیدند که او کیست. من او را که در این چند سال دیدم، تجسم اخلاق حمیده و اخلاص و تقوا و تواضع و قناعت و گذشت و عاطفه و صفا و در همه اینها صلابت بود».
وی در پایان سخنانش گفت: «دکتر احمدی آدم عمیقی بود. به علم و عالمان اصالت میداد، من بارها شاهد بودم که با کسی به خاطر گرایشهای سیاسی برخورد نمیکرد. گرایشات و عواطف سیاسی، برای او حاشیهای بود».
در پایان مراسم، از کتاب مجموعه مقالات «دکتر احمد احمدی و علوم انسانی»، با حضور حجتالاسلام ذبیحی سرپرست سازمان «سمت»، وحید احمدی رئیس مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، محمدرضا سعیدی معاون نظارت علمی و فنی «سمت»، حجتالاسلام مرقاتی استاد دانشگاه تهران، محمدرضا حافظنیا استاد دانشگاه تربیت مدرس، نجفقلی حبیبی پژوهشگر فلسفه اسلامی و غلامحسین غلامحسینزاده استاد دانشگاه تربیت مدرس، رونمایی شد.
نظر شما :