دغدغههای نگاه انقلابی به دانشگاه
گذر از دانشگاه و دانشمند مصرفی
برداشتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار ماه رمضان با نمایندگان تشکلهای دانشجویی
به گزارش روابطعمومی «سمت» روز شنبه هفدهم اردیبهشت یادداشتی به قلم حجتالاسلام دکتر داود مهدویزادگان سرپرست سازمان «سمت» در شماره 7900 روزنامه ایران با عنوان «گذر از دانشگاه و دانشمند مصرفی» به چاپ رسید که متن کامل آن به شرح زیر است:
بهطور طبیعی هرگونه تحلیل و تبیین رکنی از ارکان نهاد یا سازه بر کلیت آن سریان پیدا میکند، چون ارکان نهاد بر خلاف اجزای غیر رکنی آن، کلاف به هم پیچیده و یکپارچهای هستند. درباره هر رکنی سخن به میان آید با سایر ارکان هم ربط پیدا میکند. دانشجو، از ارکان نهاد دانشگاه است. لذا اگر دانشجو، موضوع گفتوگویی باشد، بهطور طبیعی هر بحثی که پیش آید با سایر ارکان دانشگاه مانند رکن استاد و محتوای آموزش ارتباط پیدا میکند. در رمضان امسال، پس از دو سال وقفه کرونایی، سنت گفتوگوی رمضانی ولیفقیه، حضرت آیتالله خامنهای حفظةالله با دانشجویان برگزار شد (6 اردیبهشت 1401)، گرچه مخاطب ولیفقیه در این نشست معنوی، دانشجویان بودند، ولی بسیاری از مباحث طرح شده اختصاصی به دانشجو ندارد، بلکه کلیت «نهاد دانشگاه» را منظور دارد. از این رو، با عنایت به اهمیت و راهبردی بودن رهنمودهای رهبری، شایسته است که اولیا و مدیران دانشگاه تأملات جدی پیرامون آن به عمل آورند. نگارنده در این گفتار تلاش دارد به سهم خود، چنین تأملی را بهجا آورم تا برداشتی از وظایف دینی و حاکمیتی خود را معلوم سازم.
- دوری از رویکرد روزمرگی
انتظار درست از «حکمرانی دینی» این است که در پرداختن به موضوعات مهمی مانند دانشگاه، از نگاه راهبردی و کلان وارد گفتوگو شود و نه از منظر روزمرگی، زیرا در نگاه روزمرگی، مسائل مهم دیده نمیشود و امکان افقگشایی و راهی برای ترسیم آینده و حتی پیشبینی چالشهای آتی و نقشی که میتوان در آینده داشت، وجود ندارد. نگاه روزمرگی همان دم را غنیمت شمردن و سرگرم مسائل جزئی امروز شدن و سلب مسئولیت از وظایف کلی و کلان است، اما مطلع بحث ولیفقیه بیانگر آن است که ایشان از رویکرد روزمرگی به شدت پرهیز دارد و همواره میخواهد از افق و منظر راهبردی به موضوع مهم دانشگاه بپردازد. و اساساً اگر دانشگاه مهم است، باید از همین منظر به آن توجه کرد. رویکرد روزمرگی، دانشگاه را از اصالت و اهمیت میاندازد. لذا ولیفقیه سطح گفتوگو را بالا گرفته از موضع اهداف انقلاب اسلامی وارد بحث شده است. باید تحلیل مسائل دانشگاه را از نسبت با اهداف انقلاب اسلامی آغاز کرد. اهداف انقلاب اسلامی چیست و دانشگاه چه نسبتی با این اهداف دارد و نقشی که دانشگاه در آینده دارد چیست. این پرسشها صورتبندی مباحثی است که رهبری در ابتدای گفتارشان به آن توجه دادند.
- دانشگاه از افق اهداف انقلاب
ولیفقیه مهمترین هدف انقلاب اسلامی را رهایی جامعه ایرانی از استبداد و استعمار و تأسیس حکومت مردمی تفسیر کردند: «تبدیل حکمرانی فردی و استبدادی به حکمرانی مردمی؛ تبدیل تبعیت در سیاستهای کشور و خارج از کشور به استقلال و هدفهای مهمی که انقلاب داشت» (بیانات: 6/2/1401). ایشان از افق هدف تبدیل حکمرانی فردی/ استبدادی به حکمرانی دینی/ مردمی به موضوع دانشگاه نظر میکند. دانشگاه از این منظر، واقعیت انکارناپذیر است و ضرورت دارد. جامعه به دانشگاه نیاز دارد و بدون آن نمیتوان جامعه را اداره کرد، اما دانشگاه مبتنی بر اهداف انقلاب تعریف و تأسیس نشده است بلکه بر پایه حکمرانی استبدادی و اهداف استعماری تعریف و تأسیس شده است. آن نگاهی که نهاد دانشگاه مسلط بود و رسمیت داشت، نگاه انقلابی نیست، ولیفقیه از آن نگاه با عنوان «واپسگرا و ضد انقلاب» یاد میکند. نگاه واپسگرای حاکم بر دانشگاه، دغدغه پیشرفت و ترقی را ندارد. توسعه همهجانبه جزو اولویتهایش نیست و نقش بالاصالهای برای دانشگاه قائل نیست. عمده التفات این نوع نگاه آن است که متخصصانی در خدمت حاکمیت استبدادی و اهداف استعماری تربیت شوند. آن بخش از وظایفی که دیگر استعمار قادر نیست به شکل مستقیم اجرا کند، توسط تربیتیافتگان دانشگاه وابسته عملیاتی شود. از جمله این وظایف که پیشتر، عمدتاً توسط شرقشناسان انجام میشد، تولید فرهنگ تابعیت و غربزدگی و جامعهپذیری نظام سلطه است. در حالی که نگاه انقلابی به دانشگاه کاملاً متضاد با نگاه واپسگرای استبدادی استعمارزده است. به عقیده ولیفقیه این دو نگاه از همان آغاز شروع انقلاب اسلامی تاکنون در مصاف و تضاد با هم قرار داشتند: «خب تضاد آن دو نگاهی که گفتم در چیست؟ یکی این است که انقلاب، دانشگاه را یک جایگاه برای نخبهپروری میدانست برای پیشرفت کشور و حل مسائل کشور؛ نظر انقلاب به دانشگاه این است؛ نخبهپروری برای حل مسائل کشور، برای پیشرفت کشور، برای جبران عقبماندگیهای دویست سیصد ساله کشور؛ به این چشم به دانشگاه نگاه میکرد. در حالی که نگاه آن جریان واپسگرا و ضد انقلاب به دانشگاه اصلاً این نبود؛ آنان دانشگاه را در کشور تشکیل دادند و اداره کردند برای مهرهسازی، تا کسانی از درون خود ملت و از خود ملت کاری را انجام بدهند که آنها از بیرون میخواستند انجام بدهند.» (بیانات: 6/2/1401)
طبیعی است که چون دانشگاه بر پایه نگاه واپسگرای استعمارزده شکل گرفته است، دانشگاه از نگاه انقلابی به مسأله اول رهبریت انقلاب و نیروهای انقلابی تبدیل میشود. باید دانشگاه را بازخوانی و بازتعریف کرد و بر مبنای اهداف مردمی و مترقی انقلاب اسلامی بازسازی کرد. در غیر این صورت، نمیتوان مسئولیت بزرگ انقلابی را بر دوش دانشگاه گذاشت بلکه چه بسا خود دانشگاه به مانعی در راه انقلاب باقی بماند. رهبری دانشجویان را برای فهم و درک این مشکل اساسی به مطالعه تاریخ استعمارگری اروپا ارجاع میدهد. نکته مهم این مطالعه، فهم استعمار قدیم و جدید است. استعمار در گذشته حضور مستقیم داشته است؛ ولی امروزه حضورش غیرمستقیم شده است. این حضور غیرمستقیم استعمار صرفاً بهدلیل افزایش آگاهی مردم زیر سلطه نیست بلکه چون کم هزینهتر و عمیقتر است. استعمار نو به کمک نویسندگان منورالفکر و امپراطوری رسانهایاش، آنچنان انبوهی از آگاهی کاذب تولید کرده و میکند که راههای دسترسی مردم به «آگاهی صادق» را بسته است. ملل زیر سلطه به سختی میتوانند آگاهیهای صادق را کسب کنند. تا جایی که بخشهایی از مردم بویژه جوانان سلطه استعماری غرب را مشروع دانسته و حق آنها میدانند. و البته بزرگترین سرچشمه تولید فرهنگ سلطهپذیری، دانشگاه غربزده و پیرو است. ابراز تأسفی که ولیفقیه در اینباره کرده مربوط به همین کم اطلاعی دانشجویان از ماهیت و تاریخ استعمار قدیم و جدید است:
«متأسفانه جوانها کم کتاب میخوانند. من نمیدانم شماها در مورد استعمار و استعمار نو و مانند اینها چقدر کتاب خواندهاید، چقدر مطلب میدانید. خب اروپاییها در یک بُرههای از زمان [یعنی] از قرن هفدهم ــ حدود ۱۶۰۰ میلادی؛ اول پرتغالیها و بعد اسپانیاییها و بعد دیگران ــ مشغول استعمار دنیا شدند؛ یعنی کشورها را تصرف میکردند و با خونریزی و با قهر و غلبه و مانند اینها اداره کشورهای ضعیف را به عهده میگرفتند و منافع آنها را میچاپیدند. در قرن بیستم یعنی بعد از حدود سه قرن، چهار قرن استعمار، به این نتیجه رسیدند که استعمارِ مستقیم دیگر جواب نمیدهد؛ یک سیاست جدیدی بهوجود آمد و آن سیاست این بود که در کشورهای هدف، افرادی را تربیت کنند تا آن افراد، همان کاری را انجام بدهند که استعمارگر بنا بود انجام بدهد، همان حرفی را بزنند که او بنا بود بزند، همان اقدامی را در کشور انجام بدهند که استعمارگر بنا بود انجام بدهد؛ اصلاً هدف این است.» (بیانات: 6/2/1401)
- چالشهای سه گانه دانشگاه
«نگاه انقلابی» دانشگاه را واقعیت ضروری میداند ولی برای رسیدن به دانشگاه مردمی و انقلابی با چالش بزرگ سیطره نگاه واپسگرای ضدانقلابی مواجه است. این چالش بزرگ وجوه مختلفی دارد؛ یک وجه آن استبداد و استعمارزدگی آن است. اما وجه مهم دیگر مسأله دانشگاه از نگاه انقلابی نفی کارکرد اصلی دانشگاه است. دانش، قدرت تولید میکند و جامعه را توانمند میسازد و از وضعیت مصرفکنندگی به وضعیت تولیدکنندگی سوق میدهد. این مطلب، حقیقت انکارناپذیری است که اروپاییان بر آن واقفند و اساساً دانشگاه در نزد آنان به همین دلیل اهمیت پیدا کرده است. طبیعی است که مایل به تکثیر چنین دانشگاهی در سایر بلاد غیرغربی، بویژه ممالک اسلامی نشوند. چون دانشگاه واقعی برای مردم قدرت و استقلال میآورد و راههای وابستگی را مسدود میکند. بنابراین میبایست در اینگونه جوامع دانشگاهی تأسیس شود که حتی در تولید علم هم مصرفکننده و پیرو باشد. برای وابستگی ملتها به غرب، تنها «جامعه مصرفی» بودن کافی نیست بلکه «دانشمند مصرفی» و «دانشگاه مصرفی» هم لازم است. دانشگاهی که در تولید علم پیشرو است و اهل تقلید نیست، از مصرفی شدن جامعه جلوگیری میکند. به همین خاطر، از نگاه انقلابی، ما به دانشگاه پیشرو در تولید علم نیازمندیم. دانشگاه ایرانی پیش از انقلاب با نگاه تولیدکننده بودن تعریف و تأسیس نشده است. این چالش دیگری است که ولیفقیه استاد و دانشجو را متوجه آن کرده است:
«یک چالش دیگر در مورد دانشگاه این بود که انقلاب به دانشگاه نگاه میکرد بهعنوان مرکز تولید علم، مرکز رشد علم، برای اینکه بتوانند علم را پیش ببرند - اول یاد بگیرند، بعد تولید کنند و پیش ببرند - تا با دانش، اقتدار ملی را تأمین بکنند. چون دانش و علم، به یک ملت و به یک کشور اقتدار میدهد، قدرت میدهد؛ نظر انقلاب این بود. نگاه آن جریان واپسگرا و ضدانقلاب مطلقاً چنین چیزی نبود؛ اینها از دانشگاه این توقع را نداشتند که خود دانشگاه بیاید تولید علم بکند؛ نه، آنها میخواستند که دانشگاههای ما ــ نه فقط دانشگاه کشور ما؛ کشورهای هدف ــ پسماندههای دانش غربی را فرابگیرند و در واقع، آن متاع از کارافتاده بیفایده یا کمفایده را یاد بگیرند و دستشان از تولید علم کوتاه باشد.»
چالش سومی که ولیفقیه در مسأله دانشگاه طرح کرده است، چالش تربیتی و فرهنگی است. دانشگاه از نگاه انقلابی مرکز تربیت دینداری است. چون اساساً دینداری محصول دو عنصر علم و ایمان است. از این رو، فلسفه وجودی دانشگاه علاوهبر تولید علم، دینداری هم هست. اما نگاه واپسگرای ضد انقلابی دقیقاً با چنین تعریفی از دانشگاه مخالف است بلکه از این منظر، دانشگاه مهمترین معبر برای دینگریزی استاد و دانشجو است و اساساً دانشگاه پیش از استاد و دانشجو دینزدایی شده است. و این مسأله، چالش بزرگ نگاه انقلابی با دانشگاه است. به عقیده ولیفقیه، حکومت طاغوت تلاش گستردهای برای دینزدایی از دانشگاه به راه انداخت. ولی در این هدف به موفقیت کامل دست نیافت. زیرا همین دانشگاه سکولار شده شهدای بزرگی را تقدیم انقلاب و نظام اسلامی کرده است: «یک موردِ چالشی دیگر در مورد دانشگاهها این بود که هدف انقلاب ایجاد دانشگاه متدین بود، که جوان کشور وقتی میآید دانشگاه و چند سال در دانشگاه میماند و بعد میآید بیرون، باید متدین بیاید بیرون، حتی متدینتر از وقتی که وارد دانشگاه شد، [اما] هدف آنها درست عکس این بود؛ آنها میخواستند از دانشگاه دینزدایی کنند و کردند. البته در این هدف خیلی موفق نشدند، اما هر کار توانستند کردند.» (بیانات: 6/2/1401)
- تولد دانشگاه ایرانی-اسلامی
اکنون بعد از چهل و اندی سال که از مسلط شدن نگاه انقلابی بر دانشگاه میگذرد، طرح این پرسش جدی میشود که آیا نگاه انقلابی توانسته است بر سه چالش بزرگی که از نگاه واپسگرای ضد انقلابی ناشی میشود یعنی چالش «استعمارزدگی» و «مصرفزدگی» و «دینزدایی» فائق آید و دانشگاه مردمی را بازسازی کند یا خیر؟ پاسخ ولیفقیه کاملاً واقعبینانه است. ایشان بر این باورند که موفقیت کامل را بهدست نیاوردهایم ولی در تحقق این هدف متعالی خیلی جلو آمدهایم: «انقلاب در چالش مربوط به دانشگاه به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کرد. نمیگوییم دانشگاه را به کلی تبدیل کرد به یک دانشگاه مورد نظر انقلاب و اسلام، نه، چنین ادعایی را هیچ کس ندارد، اما توانست یک حرکت صحیح و محکم و مورد تحسینی را نسبت به دانشگاه در مقابل جریان ضدانقلاب انجام دهد.» کار بسیار سنگین و دشواری است و به سادگی امکانپذیر نیست. بویژه که تولیدکنندگان فرهنگ و دانشگاه مصرفی در محیط دانشگاه حضور دارند و در ضدیت با نگاه انقلابی بیکار ننشستهاند. بلکه بهطور پیوسته در کار تدریس و تألیف و ترجمه کتابهای سکولار، فعال هستند. اما ولیفقیه از میان خدمات زیادی که فکر انقلابی برای دانشگاه کرده است، به مقوله هویتبخشی اشاره میفرمایند. خدمت بزرگ نگاه انقلابی به دانشگاه همان هویتبخشی است. در واقع، دانشگاه تا پیش از انقلاب، هیچ تعریفی بالاصالة از خود نداشت. تعریف دانشگاه به نهاد علمی استبدادی استعمارزده مصرفی دینگریز نه فقط برای جامعه دیندار با فرهنگ ایران که برای خود جامعه دانشگاهی ایران هم خوشایند نبود. جامعه دانشگاهی پیش از انقلاب، چنین تعریفی را برنمیتابید و اساساً بدین دلیل در صف اصلی انقلاب اسلامی قرار گرفت. در واقع، دانشگاه پیش از انقلاب در بحران بیهویتی به سر میبرد. آن عناصر هویتساز در محیط دانشگاه قبل انقلاب مفقود بود. اما انقلاب اسلامی آن عناصر را برای دانشگاه به ارمغان آورد. نگاه انقلابی از دانشگاه انتظار این را داشت که غبار استبداد و استعمارزدگی و غربزدگی را از خود دور سازد. در تولید دانش از فرهنگ مصرفی و تقلیدی فاصله بگیرد. به خود بباوراند که در تولید علم از اروپاییان هیچ چیزی کم ندارد. چنانکه ایرانیان در گذشته تمدنساز بودهاند. نگاه انقلابی به دانشگاه آموخت که علم و دین هیچ تعارضی با هم ندارند و میتوانند یکدیگر را پوشش دهند و حمایت کنند. وصف دینزدایی برای دانشگاه دروغ بزرگی است که از ذهن اندیشه این جهانی و سکولار زاییده شده است و روایتگر حقیقت دانشگاه نیست. دانشگاه در اثر تعامل با نگاه انقلابی و آموختن این تعالیم متعالی توانست به هویت اصیل خود دست یابد. اکنون بعد چهل و اندی سال دانشگاه در ایران میتواند به خود ببالد که دانشگاه استعمارزده خادم استبداد مصرفگرای دینگریز نیست. در واقع، دانشگاه ایرانی- اسلامی با رویداد انقلاب اسلامی متولد شده است. به همین خاطر، ولیفقیه بزرگترین خدمت انقلاب اسلامی به دانشگاه را در همین هویتبخشی دانسته است: «خب، انقلاب چه کار کرد برای دانشگاه؟ کار بزرگی که انقلاب برای دانشگاه کرد عبارت بود از هویتبخشی به دانشگاه، به تبع هویتبخشی به ملت ایران.» (بیانات: 6/2/1401)
- دانشگاه افتخارآمیز
مقام معظم رهبری بر پایه اینکه نگاه انقلابی توانسته دانشگاه ایرانی-اسلامی را باز تولید کند و به دانشگاه هویت ببخشد، به دو سرفصل مهم که یکی از آن دو به وضعیت اکنون و دیگری به وضعیت آینده مربوط است، اشاره میفرمایند. آیا دانشگاه ایرانی اکنون از نگاه انقلابی در وضعیت مطلوب و افتخارآمیز قرار دارد؟ این پرسش بسیار مهم است. بسیاری، اعم از انقلابی و ضد انقلاب، بر این باورند که دانشگاه امروز، چهار دهه پس از انقلاب، دانشگاه مطلوب نیست. دانشگاه همچنان سکولار و استعمارزده باقی مانده است و انقلاب نمیتواند به چنین دانشگاهی افتخار کند. اما ولیفقیه برابر این دیدگاه میایستد و عکس این مطلب را باور دارد. دانشگاه ایرانی امروز افتخارآمیز است. نظام اسلامی میتواند به آن ببالد: «اما جمهوری اسلامی میتواند به دانشگاه افتخار کند، برای خاطر این است که دانشگاه امروز با دانشگاه اول انقلاب واقعاً قابل مقایسه نیست. بله، آن روز پُرشورتر [بود] و حرکتهای پُرشوری انجام میگرفت - خب اول انقلاب بود - اما دانشگاههای امروز کشور ما با دانشگاههایی که ما در اول انقلاب داشتیم، واقعاً قابل مقایسه نیست» (بیانات: 6/2/1401). ولیفقیه در توضیح عقیدهشان بر افتخارآمیز بودن دانشگاه ایرانی امروز دلایل و نمونههای زیادی را بیان فرمودهاند که در این گفتار مجال پرداختن به آنها نیست.
- دغدغههای نگاه انقلابی
اما سرفصل دومی که ولیفقیه بر بحث هویتیابی دانشگاه ایرانی از سوی نگاه انقلابی مترتب کرده است مسأله دغدغههای انقلابی نسبت به دانشگاه افتخارآمیز امروز است. ایشان بیان داشتند که: «دانشگاه امروز همان دانشگاهی است که انقلاب میخواسته، نه، اما همین دانشگاه، دانشگاهی است که میتوان به آن به معنای واقعی کلمه افتخار کرد.» وقتی دانشگاه امروز از نگاه انقلابی افتخارآمیز است، طبیعی است که همین نگاه نسبت به آن دغدغههای دلسوزانهای داشته باشد. نگاه انقلابی چهار دهه برای رسیدن دانشگاه به چنین روزی و روزهای بهتر تلاش و مجاهدت جانکاهی کرده است و در این راه شهدای بزرگی تقدیم کرده است. لذا حق دارد که نگران از بین رفتن دستاوردهای خود شود. برای این دغدغهمندی نسبت به دانشگاه امروز، دلایل زیادی وجود دارد. مهمترین دلیل آن فعال بودن بانیان نگاه واپسگرای وابسته به غرب است. نباید گمان کرد که آنها کنار کشیدهاند و دانشگاه را به حال خود رها کردهاند بلکه فعالیتشان دو صد چندان شده است و روی اقدامات خود مطالعه میکنند و اتاق فکر تشکیل میدهند: «آن سیاست نواستعماری که مختصری دربارهاش گفتم، همچنان پابرجا است و دارد کار میکند. اتاقهای اندیشهورز و به قول خودشان «اتاق فکر» دارند فکر میکنند، بودجه میگذارند، کار میکنند روی دانشگاه ما. بنابراین باید دغدغه داشت، هنوز چالش وجود دارد.» اما دلیل مهمتر برای دغدغهمندی این است که نگاه انقلابی دامنه و گستره نفوذ دانشگاه را توسعه داده است و از این جهت قابل قیاس با دانشگاه پیش از انقلاب نیست. همین امر، انگیزه نگاه واپسگرای ضد انقلابی را برای بازگشت و سلطه بر دانشگاه بیشتر کرده است. اگر دانشگاه امروز به دست نگاه ضد انقلابی افتد، تأثیرات تخریبی آن بسیار گستردهتر و عمیقتر از پیش از انقلاب است: «اگر دشمن بتواند تخریب کند در درون دانشگاه، آثارش و مضراتش و خسارتهایش چندین برابر اول انقلاب خواهد بود. برای خاطر اینکه دانشگاه وسیع است، بزرگ است، جوانهای زیادی دارد، حراف دارد، فعال دانشجویی دارد، هنرمند دارد و از این قبیل. بنابراین باید حالا دغدغه داشته باشیم»(بیانات: 6/2/1401). بنابراین، داشتن دغدغه دانشگاه، امر معقول و ضروری است. اما این دغدغه چه چیز میتواند باشد.
- هویتزدایی از دانشگاه؛ مهمترین دغدغه نگاه انقلابی
دغدغه نگاه انقلابی همان چیزهایی است که در ابتدای انقلاب با عنوان چالش دانشگاه مطرح شده بود. ولیفقیه در بیاناتشان از نگاه انقلابی نسبت به دانشگاه سه چالش اساسی «استبدادی و استعمارزدگی»، «مصرفی و وابسته بودن» و «دینزدایی» را طرح کردند. ایشان این سه چالش را در مفهوم بیهویتی دانشگاه پیش از انقلاب گردآوردند. نگاه انقلابی طی چهار دهه با هویتبخشی به دانشگاه و تولید دانشگاه ایرانی- اسلامی توانست دانشگاه را از این سه چالش اساسی برهاند. اکنون بعد این مدت، نگاه انقلابی دغدغه بازگشت همان سه چالش اساسی را دارد که دانشگاه را به بیهویتی گذشته سوق میدهد و دقیقاً به همین خاطر است که ولیفقیه نگاه ضد انقلابی را «واپسگرای استعماری» خوانده است، چون نگاه ضد انقلابی مترقیانه و رو به جلو نمیاندیشد، بلکه خواهان بازگشت به دوران تاریک استبداد و سلطه استعماری است. بنابر این، ولیفقیه بهطور طبیعی، دغدغه از بین رفتن هویت انقلابی دانشگاه ایرانی را دارد. هدف نگاه واپسگرا ستاندن هویت انقلابی از دانشگاه است. تنها راه بازگشت به دوران تاریک گذشته هویتزدایی از دانشگاه انقلابی است: «به نظر من در درجه اول، هویتزدایی از دانشگاه و آرمانزدایی از دانشگاه است؛ آن چیزی که در درجه اول باید دغدغهاش را داشت و برایش نگران بود این است؛ بایستی برای این فکر کرد؛ همه باید فکر کنند؛ هم مدیران دانشگاهی، هم فعالان علمی دانشگاه مثل استادان و محققین دانشگاهی، هم شما دانشجوها و هم مسئولان کشور باید به این بیندیشند» (بیانات: 6/2/1401).
- پروژه هویتزدایی؛ ایدئولوژیزدایی از دانشگاه
از گفتار حکیمانه رهبری کاملاً پیداست که دغدغه هویتزدایی از دانشگاه نزد ایشان بسیار جدی است و خیلی پیرامون این مسأله میاندیشند و تحرکات فکری و راهحلهای پروژه هویتزدایی دشمن را رصد میکند. جمعبندی ولیفقیه از پروژه هویتزدایی، اندیشه ایدئولوژیزدایی است: «شما امروز میشنوید در خیلی از بیاناتی که در روزنامهها و در فضای مجازی پخش میشود، مسأله ایدئولوژیزدایی بهعنوان یک کار لازم [مطرح میشود]؛ این همان هویتزدایی است.» زیرا هویت برخاسته از ایدئولوژی است. کار دانش هویتبخشی نیست. دانشگاه هویت خود را از دانش کسب نمیکند بلکه از ایدئولوژی اخذ میکند. آرمان و ایدئولوژی است که به جامعه و دانشگاه هویت میبخشد. دانشگاه نمیتواند بدون ایدئولوژی از خود تعریفی ارائه دهد. این حقیقت را دشمن ملت و دانشگاه ایرانی- اسلامی کاملاً واقف است. دقیقاً به همین خاطر است که آنها سایه ایدئولوژی را بر سر دانشگاههای خود حفظ میکنند ولی سعی در زدودن آن از دانشگاههای انقلابی و مستقل دارند. رهبر معظم انقلاب بخوبی این نکته ظریف را بازگو کرده است: «ایدئولوژی، تفکر، ارزشها، هویت یک ملت است. امروز قبله اینها امریکا است و امریکاییها دائم روی ارزشهای امریکایی تکیه میکنند که ارزشهای امریکایی این جور میگوید، ارزشهای امریکایی این جور میخواهد - ارزشهای امریکایی یعنی همان ایدئولوژی - [اما] اینها حاضر نیستند این را از امریکا یاد بگیرند. اینکه گفته میشود ایدئولوژیزدایی که بایستی در داخل ایدئولوژیزدایی بشود، یعنی هویت فکری جامعه که مظهر مهمش هم دانشگاه و دانشجو است بایستی از بین برود؛ هویتزدایی یعنی این: مبانی اندیشهای و رویکردهای تاریخی و ملی یک کشور تحقیر بشود، گذشته یک کشور تحقیر بشود، گذشته انقلاب تحقیر بشود، کارهای بزرگی که انجام گرفته کوچکنمایی بشود» (بیانات: 6/2/1401).
- توصیههای مقابله با هویتزدایی
ولیفقیه گفتارشان را با توصیههای مهم خطاب به دانشجویان تکمیل میفرمایند. این توصیهها تماماً در جهت شکست پروژه هویتزدایی و آرمانزدایی از دانشگاه انقلابی است، البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که گرچه خطاب رهبری با دانشجویان است؛ لکن این خطاب همه عناصر و عوامل فکری و تصمیمگیری دانشگاه را شامل میشود و اختصاصی به دانشجویان ندارد.
- توصیه پرهیز از انفعال و ناامیدی
ولیفقیه این توصیه را ذیل مفهوم دینی تقوا بیان کرده است. فیالواقع، ایشان مفهوم تقوا را آنچنان توسعه داده است که بتوان ذیل آن مسأله هویتزدایی از دانشگاه را مطرح کند: «بنابراین اولین مسألهای که بنده توصیه میکنم این است که شما در این زمینه تقوا به خرج بدهید؛ تقوا به همان معنایی که من اینجا در دیدار کارگزاران گفتم؛ تقوا یعنی خود را مرتباً مراقبت کردن و مواظب بودن. مراقب خودتان باشید که دچار یأس و ناامیدی و [اینکه] نمیشود و فایدهای ندارد و مانند این حرفها نشوید.»
- توصیه اندیشهورزی
ولیفقیه در این توصیه به نکته ظریفی اشاره کرده است. نباید کار علمی و فکری را یکی تلقی کرد. کار دانشی همان چیزی است که در کلاس درس و آزمایشگاه انجام میشود. کار دانشی جزءنگرانه و محدود است بر خلاف کار فکری و اندیشهورزانه که کلنگرانه و هویتکاوانه است. این دو نمیتوانند جای یکدیگر را بگیرند. گرچه دانش همواره به اندیشهورزی نیاز دارد تا از گزند افکار پلید مصون بماند: «توصیه بعدی پرداختن به اندیشهورزی است. ببینید در دانشگاه دو چیز لازم است: علم و فکر. علم بدون فکر مشکلساز میشود، علمی که بدون فکر باشد، راه را غلط میرود؛ تبدیل میشود به سلاحهای کشتار جمعی و سلاح اتمی و سلاح شیمیایی و بعضی از پدیدههای علمی دیگری که بشریت را دارد بدبخت میکند؛ علمی که فکر درست همراهش نباشد و بیفکر یا با فکر غلط حرکت کند این میشود». «فکر «بایدها» و «نبایدها» را معین میکند، علم «واقعیتها» را به ما میگوید، فکر «بایدها» را به ما میگوید، «نبایدها» را به ما میگوید؛ این خیلی حساس است». ایشان در این بحث از مرحوم آیتالله مصباح یزدی مثال میزنند: «مرحوم آقای مصباح (رضوانالله علیه) یک استاد فکر بود.»
- مماس با مسائل کشور بودن
ولیفقیه از دانشجو و دانشگاهیان میخواهد که در تحلیل و نقد مسائل کشور از دور نظر ندهند بلکه باید در تماس و احساس نزدیک با مسائل کشور نظردهی کنند: «با مسائل کشور مماس بشوید. انسان [وقتی] مسائل کشور را از دور نگاه میکند، یک جور است، [اما] وقتی تماس با مسائل پیدا میکند، یک جور دیگر است؛ گاهی تفاوت میکند. حالا مثلاً مسأله آب را یکی از دوستان مطرح کردند؛ خب مسأله آب یک مسألهای است که وقتی وارد بشوید، تماس پیدا کنید، جستوجو کنید و تحقیق، به یک نتایجی میرسید که مثلاً با نتایجی که اینجا گفته شد تفاوت دارد.»
- توصیه مطالبهگری
ولیفقیه توصیه به مطالبهگری را بر پایه هویت دانشجو بیان فرمودند. دانشجو اساساً پرسشگر و مطالبهگر است. دقیقاً دانشجوی دانشگاه هویتزدا شده از چنین خصلتی محروم است. برای همین است که چنین دانشجویی هیچگاه برابر دشمن ملت و نظام سلطه پرسشگری نمیکند و مطالبهگر حقوق ملت خود نیست: «طبیعت دانشجو مطالبهگری است؛ مطالبهگری کنید و از مسئولان بخواهید که کار جدی بکنند؛ یکی از کارهایی که شماها میتوانید بکنید این است؛ شما برحذر بدارید مسئولان را از کارهای نمایشی؛ از آنها بخواهید کارهای جدی و واقعی انجام بدهند؛ این یکی از مطالبات درست و بجای دانشجویان است که میتوانند این را بخواهند.» (بیانات: 6/2/1401) ایشان ذیل این توصیه به برخی از لوازم مطالبهگری اشاره کرده است.
- توصیه به عدم مخرج مشترک با دشمن
باید مراقب بود که با دشمن هم مسیر نشویم. چون اگر این اتفاق بیفتد؛ آنکه به مقصود خود میرسد، دشمن ملت و دانشگاه ملی است و نه استاد و دانشجوی وطنی. لذا حتی در طرح مسأله هم نباید با دشمن مخرج مشترک پیدا کرد: «سعی کنید با دشمن وجه مشترک و مانند اینها پیدا نکنید؛ مخرج مشترک پیدا نکنید با دشمن؛ [چون] او هم موضوعات را مطرح میکند دیگر، او هم مشکلات را مطرح میکند، هم صورت مسأله را او مطرح میکند، هم به اصطلاح علاج و نتیجهگیری را مطرح میکند. شما صورت مسألهتان هم با او باید فرق داشته باشد، نتیجهگیریتان هم با او باید به کلی فرق داشته باشد، چون او دشمن است دیگر، او مُغرض است و از روی خیرخواهی انجام نمیدهد کار را.» ولیفقیه در ادامه این پنج توصیه که نسبت به هویتزدایی از دانشگاه، نقش بازدارندگی بسیار زیادی دارد، به دو توصیه فعالیت بینالمللی دانشجویان و نیاز جمهوری اسلامی به این نوع فعالیت و نیز بهکارگیری نیروی جوان مؤمنِ انقلابی در سطح مدیریت کشور اشاره فرمودند. به عقیده ایشان «بدون مدیریت جوان و پُرانگیزه و مؤمن کارها پیش نمیرود» (بیانات: 6/2/1401).
نظر شما :