پرسه زنیها در دامنه؛ یا نگاه به قلّه؟
به گزارش روابط عمومی «سمت» به نقل از خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، حمیدرضا خادمی معاون پژوهشی و مسئول کانون بسیج اساتید سمت طی یادداشتی که برای خبرگزاری فارس ارسال کرد به تبیین دیدگاههای رهبر انقلاب در خصوص مهاجرتِ نخبگان پرداخت.
متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
« اخیراً رهبری معظم انقلاب، در دیدار با نخبگان کشور، به مسائل مهمی اشاره کرده اند که شایسته تأمل جدی است. یکی از این موارد، موضوع مهاجرت نخبگان است. مهاجرت، موضوعی مربوط به امروزِ بشر نیست. تاریخچهای به بلندای تاریخ دارد.
هجرت اما امروزه از آن صعوبتهای نخستینش کاسته شده است. مهاجرانِ امروز بر خلافِ پیشینیان، نمیروند که به کلی همگونِ جامعهای دیگر شوند. با وسایل ارتباطی جدید، حتی میتوانند فرهنگِ بومی خود را حفظ کنند و در سرزمینِ جدید هم به زیستِ خود ادامه دهند. از همین روست که در اواخر قرن گذشته، مفهوم «فرا مهاجرت» شکل گرفت. فرامهاجر کسی است که به دیاری دیگر میرود و داشتههای خود را به کلی در نمیبازد. به هر دو زبان مسلط است و هر زمان که اراده کرد، به سرزمینِ خود باز میگردد. هم فرهنگِ بومی خود را حفظ میکند و هم با دنیای دیگری آشنا میشود.
در مقابلِ این رویکرد البته نظرات دیگری هم وجود دارد. برخی مهاجرت را به «فرار مغزها» تعبیر کرده و آنر ا «قاچاق سلولهای خاکستری» یک کشور مینامند. نظریهای دیگر، جذب نخبگان را حق کشورهای توسعه یافته میداند. ایدههای دیگر میگوید که مهاجرتِ نخبگان پدیدهای مذموم نبوده و در واقع عاملی برای توسعه و مبادله فرهنگهاست.[1]
به هر دیدهای که به این نظرات در خصوص مهاجرت بنگریم اما به نظر میرسد که اقتضائات کنونی کشور ما، شرایطی دارد که میباید به نحو موشکافانهتری به آن نگریست. رهبریِ انقلاب در سخنانِ خود، مواردی را در خصوص مهاجرت مطرح کردهاند که شایسته تأمل است. مواردی که از دغدغههای یک پدر نسبت به خانواده اش نشأت گرفته است.
1-مهاجرت فی نفسه مذموم نیست
آنچه در بیانات رهبری به کرّات مورد تأکید قرار گرفته، این مهم است که مهاجرت، فی نفسه امری ناپسند نیست. ایشان در گفتارِ اخیر خود نیز به این موضوع توجه میدهند و اینگونه بیان میکنند که: «یک وقت هست که یک دانشجویی بر اساس نیازهایش، بر اساس نیازهای فکریاش یا بحث خانوادگیاش، مایل است برود و در یک کشوری تحصیل کند؛ این اشکالی ندارد. یعنی بنده بارها گفتهام که این مانعی ندارد».[2] بر اساس ایده «فرا مهاجرت» نیز، اقدام به هجرت، امری ناپسند محسوب نمیشود. چرا که این مهاجرت، به منزله پشت پا زدن به همه داشتهها نیست. این رویکرد میتواند به مبادله فرهنگی نیز بینجامد و ثمرات نیکی نیز به همراه داشته باشد. مقام معظم رهبری نیز بارها بر این موضوع توجه دادهاند. ایشان بر این امر واقفند و به نحو ریزبینانه به آن تأکید دارند که نگاههای گذشته نسبت به مهاجرت تغییر کرده و رویکردهای نوینی جایگزین شده است. از همین رو نمیتوان به نحو کلی، مهاجرت را امری نامطلوب و ناپسند در نظر آورد. ایشان اما به مواردی توجه میدهند که عدم مراعاتِ آنها و در نظر نیاوردنِ آن، سبب میشود که مهاجرت، امری در خور تأمل و گاه شایسته نقد قرار گیرد. یکی از این عواملِ، مهاجرت بر اساس نگاه ناامیدانه است.
2-پرهیز از نا امیدی
رهبر انقلاب، نگاه ناامیدانه داشتن را همواره مورد نقد قرار دادهاند. ایشان در تعبیری صریح عنوان میکنند که در برخی موارد، خودِ ایشان در حالی که به ضعفها واقفند اما به ستایش از دستاوردهای کشور میپردازند. این ستایش، از روی بی توجهی به اوضاع کشور نیست. بلکه به تعبیر ایشان: «من خیلی ستایش میکنم از وضع کشور، اما شاید کمتر کسی به قدر من اطلاع دارد از ضعفهایی که در کشور وجود دارد. میدانم خیلی ضعف داریم؛ این ضعفها را باید برطرف کنیم».[3] با اِشراف به این ضعفها اما ایشان صراحتاً عنوان میکنند که: «اما اینکه یک جوانی را نسبت به آینده کشور نا امید کنیم، دلسرد کنیم، آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند، این را من واقعا یک خیانتی میدانم».[4] مقام رهبری، بذر نا امیدی در دل دیگران کاشتن را یک خیانت قلمداد میکنند. این خیانت جایی برجسته می شود که ایشان از تعبیر «مهاجر فرستی» استفاده میکنند. آیت الله خامنهای در تعبیری عنوان میکنند که: «مهاجر فرستی و اینکه عناصری در بعضی دانشگاهها، جوان نخبه را از آینده مأیوس و او را به ترک میهن تشویق میکنند، صریحاً خیانت به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست».[5] از اینجاست که رهبری بر موضوع، جذب نیروهای ارزشی توجه میدهند. حضور اساتیدی که در دانشگاهها ترویج مهاجرت میکنند را روا نمیدانند.
3-جذب نیروهای ارزشی
رهبری فرزانه انقلاب بارها در توصیههای خود بر استفاده از نیروهای ارزشی تأکید کردهاند. برخی ممکن است که بر این موضوع خُرده بگیرند و استفاده از دیگر ظرفیتها را نیز مورد توجه قرار دهند. اما رهبری همواره بر این موضوع توجه دادهاند که در نهادهای اثر گذار، خصوصاً در نهادهای آموزشی از نیروهای انقلابی و ارزشی استفاده شود. حضور چنین افرادی را تأکید میکنند تا تشویق به ناامیدی در میان جوانان صورت نگیرد. ایشان در یکی از سخنان خود اینگونه عنوان میکنند که: «اوایل انقلاب، یک روزی که همه اعضای هیئت علمی ما در سراسر کشور حدود چهار – پنج هزار نفر تخمین زده میشد –که امروز خوشبختانه نزدیک به هشتاد هزار نفر یا بیشتر هستند- اکثر این هشتاد هزا رنفر، بچههای مسلمان و انقلابی و علاقهمند و خوبند. البته بعضی هم هستند بی تفاوتند. این را هم در همین دانشگاه خودمان داریم- بی اطلاع هم نیستیم- آدمهایی را هم داشتیم که حالا امیدوارم دیگر نباشند که دانشجوهای زبده را نشان میکردند. اینها را میخواستند، تشویق میکردند به مهاجرت از کشور [میگفتند] آقا اینجا ماندهای چه کار کنی؟ اینجا چه فایدهای دارد؟ برو. یعنی استاد، دانشجو را به جای اینکه تشویق کند که در کشور بماند، تشویق میکرد که از کشور مهاجرت کند. از اینها هم داریم».[6]
وجود برخی از اینگونه اساتید است که رهبری بر آن حساسیت میورزد و حضور آنها را بعضاً سبب ساز تشویق دانشجویان به مهاجرت میدانند. اساتیدی که گاه توهمی را برای دانشجویان به وجود میآورند. از همینجاست که رهبری علاوه بر تاکید بر تخصص گرایی، بر استفاده از اساتید ارزشی تأکید میکنند. همچنین از ایجاد توهم در میان دانشجویان پرهیز میدهند و نکته دیگری را در میان میگذارند.
4- پرهیز از توهم
یکی از مسائلی که رهبری به انحاء مختلفی به آن توجه داده اند، نگاه واقع بینانه نسبت به غرب است. ایشان، بعضاً تصویر ناصحیح از جهان غرب را سبب ساز مهاجرت نخبگان میدانند. در تعبیری میفرمایند که: «جوانهای نخبه ما در کشورهای مختلف دنیا طلبکار و متقاضی کم ندارند، زیاد دارند، به دلایل مختلف، یکی از دلایلش این است که آنجاها جوان کم است، یا جوانِ با استعداد کم است. یا جوان بیگانهای که طمعش کم باشد کم است. میخواهند جذب کنند. یک تصور خیالی از یک رفاه، در این مواقع ذهن انسان را پر میکنند. ممکن است خیالی باشد. توهم باشد. ممکن هم هست واقعی باشد. واقعاً یک رفاهی در انتظار باشد».[7]
رهبری به انکارِ برخی شرایط رفاهی بر نمیآیند. بلکه تأکید ایشان بر این است که احتمالِ توهمی بودنِ این رفاه را نیز میباید در نظر گرفت. جوانِ نخبه نمیباید صرفاً به برخی محاسنِ غرب دل بدوزد و تمامِ سرمایه خود را به پای آن بریزد. میباید احتمالِ توهمی بودنِ این رفاه را نیز در نظر داشته باشد. از همینجاست که رهبری در خصوص مرعوب نشدن در مقابل غرب تذکر داده و اینگونه عنوان میکنند که: «مرعوب غرب هم نشوید. درست است که امروز غربیها از لحاظ علم و فناوری از ما خیلی جلوترند، اما شما مرعوب این جلوتر بودن نشوید. چرا؟ برای اینکه شما از آنها بالاتر هستید. آنکه شما میبینید امروز فناوری پیشرفته دارد و صنایع و اختراعات و و مانند اینها دارد، 200 سال است شروع کرده. شما35 (در حال حاضر بیش از 40 سال) سال است شروع کردهاید. انقلابِ شما 35 ساله ( به لطف الهی 43 ) است. شما در طول 35 (بخوانید 43 ) سال توانستهاید این همه راه بروید و این شتاب را در پیشرفتها پیدا کنید. آنها در طول 35 سال اولِ استقلال هایشان [خیلی عقب بودند] مثلا کشور امریکا 35 سال بعد از تاریخ استقلال از زیر یوغ انگلیسها امریکا هیچ چیز نبود. امریکای 35 سال یا 40 سال بعد از استقلال، با ایران 35 سال بعد از پیروزی انقلاب، زمین تا آسمان فرق دارد. شما به مراتب از آنها جلوترید. عمر تمدن مادی آنها به مراتب کمتر خواهد بود برای شما که بخواهید به این رتبهی از تمدن مادی برسید. حالا جدای از معنویات، مرعوب آنها نشوید».[8]
رهبری به مرعوب نشدن در مقابل غرب توجه میدهند و برخی توهمها را اسبابِ مهاجرت میدانند.
5-جرأتِ ایجاد فضای علمی در کشور
یکی از مواردی که رهبری در امر مهاجرت آن را برجسته میبینند، توجه جوانان به کسب دانش و دستاوردهای جدید است. ایشان از همین رو بود که سالها پیش، در سخنانی، ایجاد جذابیتهای کاذب برای دانشجویان را مورد نقد قرار داده و فرمودند: «اینکه ما بیاییم دانشجوها را به خیال خودمان برای نشاط بخشیدن به محیط دانشجویی، به اردوی مختلط ببریم یا کنسرت موسیقی در دانشگاه تشکیل بدهیم، جزو غلط ترین کارها است. برای تحرک دانشجویی و نشاط دانشجویی، راههای دیگری وجود دارد».[9] ایشان سپس بر این مهم توجه میدهند که دانش و دانستنِ هر چیز جدید، سبب میشود که دانشجو به آن جذب شود. باید جذابیتِ دانش را مورد توجه قرار داد. از اینجاست که به جرأتِ ایجاد فضای علمی در کشور ترغیب میکنند. ایشان گسترشِ نگاهِ ترجمه محور را مورد نقد قرار میدهند و عنوان میکنند که: «مشکلی که از حدود 150 سال پیش و از ابتدای ورود علم جدید به کشور، گریبانگیر جامعه شده است، معضل ترجمه و تفکر ترجمهای است. چرا که بر اساس این نگرش، جرأت ایجاد فضای جدید علمی از جامعه سلب میشود و به علت رواج اندیشه ترجمهای در میان نخبگانِ فرهنگ، و عقاید سیاسی بیگانگان نیز وارد میشود». این امر به تعبیر ایشان، سبب میشود که داشته های خود را به فراموشی سپاریم و «فراموشی تمدن و هویت ملت، بدترین مشکل ممکن برای یک کشور است». ایشان بر این مهم تأکید دارند که جرأت تولید علم را میباید در کشور ایجاد کرد. قلهی این امر را نشان میدهند و اینگونه عنوان میکنند که: «باید به گونهای حرکت کنیم که در آیندهای معقول، ایران منبع علم جهانی شود و هر کس برای دسترسی به جدیدترین یافتههای علمی، ناچار از یادگیری زبان فارسی شود».[10] این توجه دادن به قله پیشرفت است که سبب میشود رهبری بر جرأت داشتن در ایجاد بنیان های علم در کشور تأکید کنند. به باور ایشان، اگر جرأتِ علمی در کشور ایجاد شود و قلههای دستیابی علمی در نظر گرفته شود، جوانِ نخبه نیز سودای مهاجرت نخواهد داشت.
6-کرسی های آزاد اندیشی
توجه به عرصه علم، از دغدغه های اصلی و محوری رهبری است. ایشان علت بسیاری از مهاجرتها را نیز همین دست یابی به علم جدید میدانند. از همین روست که بر این باورند که سفره دانش را میباید در همین کشور پهن کرد و از برخی مهاجرتها مانع شد. از همینجاست که ایشان تضارب آراء در عرصه علمی را مورد توجه قرار میدهند. بر این باورند که وقتی اندیشههای مختلف در کنار یکدیگر به میدان بیاید و فضا برای گفتگو ایجاد شود، دانش هم گامی به جلو بر میدارد. رهبری بر همین مبنا، ایده کرسیهای آزاد اندیشی را مطرح میکنند. ایشان در پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان حوزه علمیه، در سال 1381 و همچنین در دیدار با نخبگان علمی کشور در سال 1388، به ایجاد چنین کرسیهایی توجه دادند و بارها بر آن تأکید کردند[11] و عنوان نمودند که: «برای بیدار کردن عقل جمعی، چارهای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد یا حمایت حکومت اسلامی و هدایت علماء و صاحبنظران، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه تمدن سازی و جامعه پردازی ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود».[12] ایشان ایجاد چنین کرسیهایی را باعث ترویج علم در کشور دانسته و معتقدند که اینگونه فعالیتها، خود جاذبیتِ علمی در کشور ایجاد میکند. این مقوله میتواند ماجرای مهاجرت نخبگان را نیز مورد توجه قرار داده و از آن مانع شود.
7- دوری از جانب داریهای سیاسی
سیاست زدگی از جمله مواردی است که میتواند دلسردی و نا امیدی در کشور ایجاد کند. رهبری نیز این امر را مورد توجه قرار داده و از آن پرهیز میدهند. دلزدگی سیاسی میتواند شرایط را به گونهای رقم زند که برای فرد این تصور را ایجاد کند که مدار کشور بر اساس سیاست زدگی در حال گردش است. رهبری در بیانات خود به این امر اِشراف داشته و به آن تذکرهای مکرر دادهاند. حتی در اموری که درایت و تدبیر علمی میطلبد نیز صراحتاً عنوان کردهاند که در اینگونه مقولات، از افتادن به بازیهای سیاسی باید مانع شد. در توصیهای به مسئولان شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان میکنند که: «شورای عالی انقلاب فرهنگی با توجه به ویژگی فرابخشی، موقعیت مستحکم و جایگاه مستمر خود میتواند با دیدی بلندنگر و استراتژیک و فارغ از دسته بندیهای سیاسی و دلمشغولیهای روزمره، بازسازی نظام آموزش عالی را پیگیری کند».[13] و ایشان در ادامه همین توصیه، در خصوص مهاجرت نخبگان سخنی را با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در میان میگذارند. مسئولِ نکته دان میتواند و میباید از اشارتِ ایشان، به نهایتِ سخن و هدف مقام رهبری پی ببرد. گویی ایشان به تأکید بر این موضوع توجه میدهند که نزاعهای سیاسی، یکی از عواملی است که سبب ساز مهاجرت نخبگان میگردد.
اندکی بعد ایشان در نامهای به صراحت عنوان میکنند که بازیهای سیاسی سبب شده تا اموری از کشور مغفول بماند: «متأسفانه گروهی به دنبال سیاست زدگی و گروهی به دنبال سیاست زدایی، دائما تبدیل فضای فرهنگی کشور را به سکوت مرداب گونه یا تلاطم گرداب وار، میخواهند تا در این بلبشو، فقط صاحبان قدرت و ثروت و تریبون، بتوانند تاثیر گذار و جریان ساز باشند و سطح تفکر اجتماعی را پایین آورده و همه فرصت ملی را هدر دهند و اعصاب ملت را بفرسایند و درگیریهای غلط و منحط قبیلهای یا فرهنگ فاسد بیگانه را رواج دهند و در نتیجه صاحبان خِرَد و احساس، ساکت و مسکوت بمانند و صاحبدلان خردمند، بر کنار و در حاشیه مانده و منزوی، خسته و فراموش شوند. در چنین فضائی، جامعه به جلو نخواهد رفت و دعواها، تکراری و ثابت و سطحی و نازل میگردد. هیچ فکری تولید و حرف تازهای گفته نمیشود، عدهای مدام خود را تکرار میکنند و عده ای دیگر تنها غرب را ترجمه میکنند و جامعه و حکومت نیز که تابع نخبگان خویشاند، دچار انفعال و عقبگرد میشوند».[14]
8-هدف از مهاجرت
رهبری فرزانه در سخنان خود همواره بر داشتنِ هدف و شناختِ آن به دانشجویان توجه دادهاند. در ماجرای مهاجرت نیز ایشان این موضوع را برجسته میکنند. معتقدند که میباید میان اهداف تمایز قائل شد. برخی افراد، اقدام به مهاجرت میکنند تا صرفا یک زندگی مطلوبی برای خود فراهم آورند. اما عدهای به مهاجرت اقدام میکنند تا دانشی بیاموزند و سپس آن دانش را در خدمت پیشرفت کشور در آورند. از اینجاست که تمایز در مهاجرت افراد نیز شکل میگیرد. ایشان در تعبیری اینگونه عنوان میکنند که: «اگر این کار [مهاجرت] با هدف استفاده از امکانات دیگر کشورها برای تکامل علمی و خدمت بهتر به کشور و جامعه انجام شود، در حقیقت امر پسندیدهای محسوب میشود».[15] آیت الله خامنهای بر اینگونه نگاه به مهاجرت توجه داده و حتی آن را مطلوب میدانند. ایشان با توجه به تأکید دین اسلام به علم آموزی حتی در دورترین نقاط جهان بر این مهم توجه داده و عنوان میکنند که: «دانشجویان به نیازهای حقیقی کشور از جمله نو آوری علمی و فکر، تولید علم و پرهیز از تحجر علمی توجه کنند. هنگامی که اینگونه مطالبات صحیح، حالت عمومی بیابد و در باور جامعه به ویژه قشر نخبه و برگزیده جای گیرد، زمینه تحقق آن هم فراهم می گردد».[16] در این زمینه ایشان بر کشف استعدادها توجه داده و آموختن دانش را یک فریضه دانسته و تاکید میکنند که در این خصوص میباید میان مهاجرت و فرار مغزها تمایز گذاشت. مهاجرت در صورتی است که فرد به کسب دانش و برای استفاده از امکانات علمی دیگر کشورها استفاده میکند و در نهایت به بازگشت به کشور و ارتقای سطح علمی جامعه منجر میشود. اما آنچه مذموم است، فرار مغزها و از یاد بردن مسئولیتی است که هر فرد ایرانی در روند پیشرفت و ارتقاء میهن خود بر عهده دارد.[17]
آیت الله خامنهای هدف از مهاجرت را اگر به صرفِ رفاهِ شخصی باشد، امری نامطلوب میدانند. فراموش کردنِ مسئولیت را امری ناپسند معرفی کرده و عنوان میکنند که: «اگر جوان هوشمندی صرفاً برای زندگی راحت تر در خارج، میهنِ خود را رها کند این مسأله نامطلوب است». در ادامه عنوان میکنند که: «واقعاً اگر برای یک رفاهی که در انتظار انسان باشد؛ اینجا را ترجیح بدهید. به جای اینکه خودتان را در معده بی رحم جوامع بیگانه هضم کنید، در کشورهای خودتان سازنده و تنظیم کننده مغز و سلسله اعصاب و استخوان بندی خودتان باشید. این افتخار دارد. این شرف است».[18]
این تمایز در هدف، تمایز در مهاجرت را نیز رقم میزند. رهبری، مسئولیتی که بر شانههای هر فرد ایرانی است را متذکر شده و صِرفِ راحت طلبی و رفاه را امری نامطلوب دانسته و نظر به نقطهای فراتر را مورد توجه قرار میدهند.
9-آرمان گرایی
در امر مهاجرت، آنچه بعضاً نادیده گرفته میشود، آرمانگرایی است. برخی اقدام به مهاجرت کرده و دیگر به کشور باز نمیگردند. به تعبیر رهبری، صرفاً رفاه شخصی خود را دنبال میکنند. اما رهبری همواره در نگاه خود، توجه به آرمانها را مد نظر داشته و به آن توجه دادهاند. غفلت از این آرمانگرایی را سبب ساز برخی اشتباهات میدانند. ایشان خصوصاً در مواجهه با دانشجویان، توجه به آرمانها را مورد تأکید قرار داده و آنرا فریضهای میدانند: «اولین فریضه دانشجویی عبارت است از آرمان خواهی. یک عدهای تبلیغ میکنند و وانمود میکنند که آرمان خواهی مخالف واقع گرایی است. نه آقا آرمان خواهی مخالف محافظه کاری است. نه مخالف واقع گرایی. محافظه کاری یعنی شما تسلیم هر واقعیتی – هر چه تلخ یا بد- باشید و هیچ حرکتی از خود نشان ندهید. این محافظه کاری است. معنای آرمان گرایی این است که نگاه کنید به واقعیتها و آنها را درست بشناسید. از واقعیتهای مثبت استفاده کنید. با واقعیتهای سلبی و منفی مقابله کنید و مبارزه کنید. چشمتان به آرمانها باشد».[19] در ادامه برخی آرمانها را برشمرده و رشد علمی را نیز از این جمله میدانند. توجه رهبری بر این است که فرارمغزها، بعضًا از آن روست که آرمانخواهی نادیده گرفته شده است. سلب امید شده و آرمانِ تحول علمی کشور در نظر نیامده است.
10-سخنِ آخر؛ نگاه به قلّه
موارد پیش گفته را میباید مقدمهای بر اصلِ موضع رهبری انقلاب در مواجهه با مهاجرت دانست. ایشان هدفی را ترسیم میکنند و رسیدن به آن را در نظر دارند. اگر مهاجرت به قصد رسیدن به آن هدف باشد، نه تنها آن را مذموم نمیدانند بلکه به آن توصیه و تأکید هم دارند. قله را نشان میدهند. قلهای که در آن، ایران به اوج عظمت و اقتدار رسیده و مورد توجه سایر کشورها قرار گرفته است. قلهای که در آن، مرتبت علمی کشور به گونهای است که زبانِ علمی جهان را بتواند رقم بزند. رسیدن به این قله البته امری نیست که با پرسه زدنها در دامنه و دل خوش بودن به رفاههای شخصی، سازگار باشد. عزمی عظیم میطلبد. عزمی که هر انسان باور مند ایرانی، میباید مسئولیتی بر شانههای خود احساس کند و در رسیدن به آن هدف، قدمی بر دارد. در این میان، رسالتِ نخبگان البته افزون است. میباید اگر به مهاجرتی اقدام میکنند هم، آن قله را در نظر داشته باشند.
نیک است که هدف ها مشخص شود. قلهها در نظر آید. اگر هدف و قله در پیش چشم باشد، اگر پیشرفتِ کشور در نظر گرفته شود، مطلوب و غایت هم به انجام رسیده است. آنجاست که مِهر ورزیدن به کشور و دیار هم در اولویت قرار میگیرد و رَه و رسمِ مهاجرتِ مذموم از میان میرود. که به تعبیر حافظ:
به یادِ یار و دیار آنچنان بگریم زار/ که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم.
پینوشتها
[1] برای اطلاع از نظرات مختلف در خصوص مهاجرت، رک: حسن وقوفی، فرار مغزها، بررسی مهاجرت نخبگان از زوایای گوناگون، بیستون، تهران، 1381
[2] دیدار با نخبگان علمی، 26/8/1400
[3] در دیدار با شرکت کنندگاه نهمین همایش ملی نخبگان فردا ؛ 22/7/1394
[4] همانجا
[5] بیانات در دیدار با نخبگان علمی کشور، 26/8/1400
[6] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، 20/4/1394
[7] در دیدار با شرکت کنندگان نهمین همایش ملی نخبگان فردا، 22/7/1394
[8] همانجا
[9] دیدار با دانشجویان در ماه مبارک رمضان، 22/4/1394
[10] بیانات در دیدار با نخبگان برتر کشور، 26/8/1400
[11] همچنین نک: بیانات در دیدار با دانشجویان در تاریخ 20/4/1394
[12] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، 16/11/1381
[13] در دیدار با اعضای عالی شورای انقلاب فرهنگی، 19/9/1379
[14] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه، 16/11/1381
[15] بیانات در دیدار با نخبگان کشور، 26/8/1400
[16] در دیدار با جمعی از دانشجویان برگزیده المپیادهای جهانی و داخلی، 8/9/1380
[17] همانجا
[18] دیدار جمعی از برگزیدگان المپیادها و آزمون های سراسری با رهبری انقلاب، 3/7/1381
[19] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، 20/4/1394»
نظر شما :